-
[ بدون عنوان ]
9 خرداد 1388 15:39
-
دردم
4 خرداد 1388 20:22
-
وقتی
4 خرداد 1388 17:49
-
[ بدون عنوان ]
1 خرداد 1388 21:02
-
همیشه
29 اردیبهشت 1388 22:33
لم در این قفس امشب کنار ابر بارانی تو را در خاطرش دارد به روز وصل پایانی جودم قرق تنهایی کنارم یاد ماریه همیشه سخت دلتنگم به چشم شاد ماریه یان خواب من امشب بیا بنشین گل زیبا ببین با یاد تو هستم وجودی خسته و تنها
-
گفتی
29 اردیبهشت 1388 13:49
گفتی که دل ازمن بکن*دیگرزمن حرفی نزن*گفتم چراای یارمن*گفتی خطرناکه حسن
-
یه شعر
28 اردیبهشت 1388 12:56
این هم یه شعر از دوستم کامران ماه سیلی خوردو بلعید غم باد سپهر پر برف ، بوران و باد آنگاه که به زمستان سپردی لب داغ بهار از خیانت کرد تب دانه های ستبر و سخت چون سنگ قلبم را دریدی ،بر تو ننگ دوزخ از بهشت وجودم سر زد ایمان را به فلک چوب تر زد شوفاژو لوستر روشن ساختی شومینه و شمع کشتی ، سوختی بی درنگ پر کردی آن سیاه تفنگ...
-
[ بدون عنوان ]
27 اردیبهشت 1388 21:29
-
دیدمت
27 اردیبهشت 1388 13:05
دیدمت ، وای چه دیداری ، وای این چه دیدار دل آزاری بود بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سر و کاری بود
-
[ بدون عنوان ]
26 اردیبهشت 1388 23:21
پنداشت اگر شبی به سرمستی در بستر عشق او سحر کردم شب های دگر که رفته از عمرم در دامن دیگران به سر کردم
-
تقدیم به ت
26 اردیبهشت 1388 19:24
تقدیم به تو که : یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است
-
بیچاره دل
26 اردیبهشت 1388 10:59
بیچاره دل که با همه امید و اشتیاق بشکست و شد به دست تو زندان عشق من در شط خویش رفتی و رفتی از این دیار ای شاخه شکسته ز طوفان عشق من
-
دوست داشتن
25 اردیبهشت 1388 19:23
امشب از آسمان دیده ی تو روی شعرم ستاره می بارد در زمستان دشت کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد شعر دیوانه ی تب آلودم شرمگین از شیار خواهش ها پیکرش را دو باره می سوزد عطش جاودان آتش ها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست از سیاهی چرا هراسیدن شب پر از قطره های...
-
دیگر کسی..
25 اردیبهشت 1388 10:41
دیگر کسی به عشق نیندیشید دیگر کسی به فتح نیندیشید و هیچ کس دیگر به هیچ چیز نیندیشید
-
همینجوری
24 اردیبهشت 1388 21:15
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست تا که کام او زعشق خود روا کنم لعنت خدا به من اگر بجز جفا زین سپس به عاشقان با وفا کنم
-
دوباره
24 اردیبهشت 1388 18:35
دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هوای تو را کرده. خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم. به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم. دوباره می خواهم به سوی تو بیایم.تو را کجا می توان دید؟ در آواز شب اویز های عاشق؟ در چشمان یک عاشق مضطرب؟ در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟ دلم می خواهد وقتی باغها...
-
بسوی عشق
24 اردیبهشت 1388 16:01
اگر بسویت این چنین دویده ام به عشق عاشقم نه بر وصال تو به ظلمت شبان بی فروغ من خیال عشق خوشتر از خیال تو
-
و عشق...
24 اردیبهشت 1388 13:45
روز اول اون داره کم کم به من نزدیک میشه از دور قیافه اش آشناست اون با مانتو مشکی که استینش سفید بود وچشمهایی بزرگ ابروهایی کشیده با قدی یه کم از خودم کوتاهتر داره نزدیک میشه یه چیزی داره تو دلم فریاد میزنه برو برو ولی من سر جای خودم میخکوب شدم همینطور که داره نزدیک تر میشه قلب من تند و تند تر میزنه اون همین الان از...
-
دیگر
23 اردیبهشت 1388 13:02
دیگر کسی به عشق نیندیشید دیگر کسی به فتح نیندیشید و هیچ کس دیگر به هیچ چیز نیندیشید
-
حرف دل
23 اردیبهشت 1388 12:09
خدا یا دیدی چه روزگاری شدهاین روزا دنیا بر عکس شده دخترا دنبال بهونه میگردن که خودشون رو به پسرها بندازن آره برعکس شده دخترا دیگه اسمی از شرم و حیا نمیشناسن وما پسرها هر چقدر هم بخواهیم خودمونو از دام دخترها نجات بدیم آخر کم میاریم و بد بخت میشیمنمیدونم من حق دارم این کار رو بکنم یا نه رفیق من ارزش این کار رو دارهیا...